سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خشونت

 

انواع خشونت-خشونت از چه کسانی سر می زند؟

 

وقتی در یک جامعه، میزان خشونت افزایش می یابد و وقتی این خشونت در شکل های مختلف در سطح جامعه به صورت یک عرف پذیرفته شده درمی آید، بدون شک باید دلایل بروز آن را در لایه های بنیادی تر فردی یا اجتماعی آن جامعه مورد بررسی قرار داد....

 

 

خشونت وجه منفی ذهن و روان انسان است که عوامل متعددی در شکل گیری آن نقش دارند. عصبانیت، تهدید، تخریب شخصیت و تهاجم به آنچه که در جامعه طبیعی تلقی می شود، اشکال متفاوت خشونت است که گاه می تواند جسم و روان فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به آن آسیب برساند. حال این سوال مطرح است که خشونت از چه فردی سر می زند؟

 

اصولا از فردی سالم، نمی توان انتظار رفتارهای خشونت آمیز یا پرخاشگرانه داشت درحالی که شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که گاهی در روابط اجتماعی تان از سوی آنها با رفتارهای خشونت آمیز روبرو شده باشید درحالی که چنین انتظاری از آنها ندارید. اغلب این افراد به ظاهر سالم، دچار اختلال های شخصیتی، اضطراب و آزردگی هستند که برای تخلیه خود از رفتارهای خشونت آمیز کلامی یا رفتاری استفاده می کنند. شایع ترین نوع اختلال های شخصیتی که منجر به بروز خشونت می شود، در افراد مبتلا به اختلالات سایکوپات که شخصیتی ضداجتماعی دارند، قابل مشاهده است. البته خشونت در بیماران روانی یا کسانی که از مشکل روان پزشکی عمده ای رنج می برند، نیز ممکن است دیده شود که معمولا این نوع رفتار، تحت تاثیر توهم ها و هذیان های ناشی از بیماری است که گاهی با آسیب نیز همراه است.

 

 

? خشونت خانگی

 

به غیر از بحث تخصصی و بررسی شکل های متفاوت خشونت، رفتارهای خشونت آمیز دیگری هم وجود دارد که مشهود نیست و کمتر در جامعه با آن روبرو هستیم. خشونت خانگی یکی از مهم ترین انواع آن است که در اصطلاح به آن «خشونت عمومی» گفته می شود. خشونتی که در فضای خانه و ارتباط خصوصی به دلیل اختلاف نظر در خصوصیت های فردی و ذهنی شکل می گیرد. این اختلاف ها متاثر از فرهنگی متفاوت میان زن و شوهر، خواهر و برادر یا والدین و فرزندان است. در مواردی که یکی از زوج ها دچار اختلال شخصیتی یا زمینه روانی معیوب است یا از نظر فکری و شخصیتی به هم نزدیک نیستند و یکدیگر را درک نمی کنند و به درستی نمی توانند با یکدیگر ارتباط کلامی، ذهنی و هیجانی مناسب برقرار کنند، خشونت کلامی یا رفتاری نمایان می شود. شایع ترین شکل خشونت خانگی از طرف جنس مذکر نسبت به مونث است و متاسفانه در برخی از مناطق با این مشکل روبرو هستیم که باعث بروز آسیب های جسمانی و روانی در فرد می شود و قابل جبران هم نیستند. خشونت خانگی گاهی با آسیب های فیزیکی یا حتی جرائمی مانند قتل و جنایت و تخریب شخصیتی و روانی طرف مقابل نیز همراه است.

 

 

? خشونت والدین

شکل دیگر خشونت، خشونت والدین نسبت به فرزندان است. به طوری که فرزند خانواده در معرض تهاجم های خشونت آمیز والدین قرار می گیرد. این تهاجم ها می تواند به صورت آسیب های جسمی یا روانی یعنی کتک زدن، پرتاب کردن وسیله، توهین و به کار بردن الفاظ زشت و رکیک باشد. در بسیاری از موارد جمجمه یا بدن نوزادن توسط پدر و مادر به وسیله اشیای تیز مانند سوزن مورد آسیب قرار می گیرد. کودکانی که در اثر ضربه های فیزیکی دچار زخم و کبودی می شوند یا در معرض خشونت های کلامی که با توهین همراه است، قرار می گیرند، در آینده صدمه های جبران ناپذیری بر جسم و روانشان وارد می شود. معمولا این کودکان بعد از اینکه از فضای خانواده جدا و وارد جامعه می شوند، ممکن است با الگوبرداری از رفتار والدین شان که در دوران کودکی با آنها داشته اند، چنین رفتاری را با فرزند یا همسر خود داشته باشند.

 

 

? خشونت در مدارس

 

در بسیاری از مواقع، خشونت، شکل روان شناختی به خود می گیرد. برخی از معلمان یا اولیای مدرسه به تصور اینکه می خواهند دانش آموز را متوجه اشتباهش کنند یا اینکه راه درست را به او نشان دهند، او را مورد تهاجم شخصیتی و روانی قرار می دهند. غافل از اینکه هر نصیحتی را نمی توان در هر شرایط و موقعیتی اجرا کرد و باید در شرایطی خاص از لحاظ فکری و روحی دانش آموزان را نصیحت یا به راه درست هدایت کرد. اگرچه در اغلب موارد خشونت در مدارس به صورت فیزیکی نیست اما هل دادن، پرتاب کردن شی به سمت آنها، توهین لفظی و... می تواند باعث بروز آسیب های روانی در آنها شود.

 

چنین کودکانی اعتمادبه نفس پایینی دارند و آثار منفی این نوع برخورد، در آنها نهادینه می شود و زمانی که به روابط اجتماعی قوی تری در دوره راهنمایی و دبیرستان نیازمندند و به مرحله رشد فکری یعنی نوجوانی می رسند، اغلب شاهد رفتارهای غیراحترام آمیز با آنها هستیم. متاسفانه این نوع رفتار اشتباه که به دلیل ندانم کاری و بی اطلاعی است، باعث دلزدگی و دوری نوجوانان از والدین یا مسوولان مدرسه می شود.

 

در این شرایط ممکن است این دانش آموزان برای التیام زخم های روانی و دست یافتن به آرامش، جذب دوستان یا کسانی شوند که به اشتباه، آنها را دلداری و راهنمایی می کنند؛ مثلا تشویق به سیگارکشیدن، استعمال موادمخدر یا رفتن به مهمانی ها و مجالس غیرمشروع. در این موارد نه تنها مشکلی حل نمی شود بلکه بر شدت مشکلات نیز افزوده می شود، بنابراین باید به نوع رفتار و کلامی که نسبت به اطرافیان به خصوص کودکان و نوجوان به کار برده می شود، توجه شود و والدین و مربیان هم آموزش های لازم را درخصوص رفتار مناسب با دانش آموزان ببینند تا در نهایت به نتیجه مطلوب از راهنمایی هایشان برسند.

 

 

? خشونت جنسی

نوع دیگر خشونت که به مسایل شخصیتی و جنبه های بیمارگونه مربوط می شود، خشونت های جنسی است. متاسفانه به دلیل اینکه خشونت جنسی در جامعه «تابو» تلقی می شود، اغلب اطلاع رسانی درستی در موردش انجام نمی شود. خشونت جنسی، اشکال متفاوتی دارد و نوعی از آن ممکن است در فضای خانواده توسط زن و شوهر نسبت به یکدیگر یا از سوی فرد بزرگ تر نسبت به کوچک تر در محیط خانه یا جامعه شکل بگیرد که به صورت نامشروع و آزاردهنده است.

 

 

شکل دیگر خشونت جنسی، میان دختران و پسرانی است که با یکدیگر در ارتباط هستند. اگرچه داشتن روابط برای شناخت بیشتر از یکدیگر در چارچوب شرع و قانون باشد، اشکالی ندارد اما اگر این روابط، فراتر از چارچوب و خارج از عرف باشد، ممکن است باعث شکل گیری روابط عاطفی بین دختران و پسران شود که گاهی این رابطه باعث پدیداری ارتباطی خصوصی تر بین دو جنس مخالف می شود. متاسفانه در بسیاری از موارد برخلاف میل، نظر و عقیده جنس مونث، رابطه ای نامشروع بین آنها برقرار می شود که این نوع رابطه، مصداق خشونت را به همراه دارد و صرفا برای تخلیه هیجانی جنس مذکر است. بنابراین جوانان باید به این مساله توجه داشته باشند چراکه این اتفاق می تواند منجر به بروز ضربه های جبران ناپذیری بر جسم و روان شان شود.

 

 

? خشونت اجتماعی

خشونت اجتماعی خشونتی است که بارها در جامعه شاهد آن بوده ایم؛ بی توجهی افراد نسبت به محیط، رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی، تجاوز به حقوق و حدود دیگران و ایجاد اضطراب و ترس در پی رانندگی یا تخریب منابع مادی و زیبایی هایی که طبیعت برایمان به ارمغان داشته است. شاید بروز چنین رفتارهایی به دلیل بی اطلاعی و آموزش ندیدن افراد در سنین پایین تر باشد که امروزه در جامعه هنوز شهروندان آموزش ندیده اند چگونه حق و حقوق خود را پیگیری کنند. شاید اگر مطبوعات یا رسانه ها در این زمینه آموزش و اطلاعات کافی به مردم بدهند و جنبه های مختلف خشونت را بررسی کنند و به اصلاح روابط میان افراد با یکدیگر و جامعه بپردازند، دیگر در جامعه و خانواده، شاهد چنین خشونت هایی نباشیم.

 


گردآوری و تنظیم:گروه سلامت پرشین پرشیا
www.persianpersia.com/health

منبع:www.salamat.ir




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 95/9/23 توسط fatemeh ghodrati

علل فردی و شخصیتیگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما

1. عوامل جسمانی

 قدرت بدنیِ بیشتر می‌تواند زمینه‌ساز خشونت مردان به زنان شود.

 هورمون مردانة تستوسترون عامل مؤثری در رفتار پرخاشگرانة مردان است. هر قدر سطح تستوسترون بالاتر باشد، احتمال پرخاشگری نیز بیشتر می‌شود.

آسیب‌دیدگی برخی از مناطق مغز یا عدم تعادل در کارکرد هورمون‌ها نیز می‌تواند از عوامل خشونت باشد.

2. عوامل روانی و شخصیتی

 ناپختگی و تزلزل شخصیت می‌تواند عاملی در بروز خشونت باشد. این‌گونه افراد، ناپایداری در روابط میان‌فردی، رفتار، خُلق و خودانگاره را از خود نشان می‌دهند که یکی از پیامدهای آن بی‌ثباتی و ناتوانی در کنترل خشم است.

 برخی افراد به دلیل کمبود عزت نفس به خشونت دست می‌زنند. این افراد به قدرت و غلبه‌جویی نیاز دارند و با ابراز خشونت می‌خواهند به آن دست یابند.

 افسردگی عامل مهمی در بروز خشونت مردان با همسران است.

 کسانی که شخصیّت ضد‌اجتماعی دارند به سادگی به خشونت دست می‌زنند اینان از آزار و اذیت دیگران احساس گناه نمی‌کنند و از خشونت علیه دیگران پشیمان نمی‌شوند.

 کسانی که خودبیمار‌انگارند، یعنی از وضع بدنی خود ناخشنودند و تنها به نفع خود و برآوردن نیازهایشان می‌اندیشند، خشونت‌گرایند. این‌گونه افراد، لج‌باز، بدبین و خودشیفته‌اند.

وسواس دربارة رفتار همسر که گاهی نیز با نوعی سوء‌ظن همراه است، از عوامل شخصیتی بسیار مؤثر در بروز خشونت است.

تأمین نشدن نیازهای عاطفی فرد و ناکامی او در خانواده، عامل مهمی در بروز خشونت است. برای مثال،‌ اگر زن به نیازهای جنسی مرد بی‌اعتنا باشد، مرد به ناکامی جنسی دچار می‌شود و همین ناکامی، زمینة روانی خشونت علیه زن را به‌بار می‌آورد.

3. مصرف الکل و مواد مخدر

 مصرف الکل قدرت مهار رفتار را در فرد کاهش می‌دهد. همین مسئله، زمینة بروز خشونت مرد به همسر را فراهم می‌کند.

 اطرافیان افراد معتاد، به سبب ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری‌ای که پیدا می‌کنند، ایشان را طرد می‌کنند و تحمل آنان برایشان مشکل یا غیرممکن می‌شود. در نتیجه، فرد معتاد، اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهد و علیه خانواده، به‌ویژه همسرش به خشونت دست می‌زند.

وضعیت بد معیشتی و بیکاری فرد معتاد نیز در همسرآزاری و خشونت وی بی‌تأثیر نیست.

4. تفاوت سنی فاحش

 هر قدر سن افزایش می‌یابد، خشونت‌های خانگی نیز کمتر می‌شود.

 سن پایین‌تر مرد و زن معمولاً با رشدنا‌یافتگی و خامی همراه است. همین مسئله موجب بروز خشونت بیشتر در خانه است.

 فاصلة سنی زیاد زن و مرد که معمولاً با سن بالای مردان همراه است، زمینه‌ای برای بروز خشونت با زنان است.

5. هوش و تحصیلات کم

 هوش پایین، افراد را با رفتارهای ضداجتماعی و مجرمانه درگیر می‌کند و ممکن است آنها را به خشونت علیه همسرانشان بکشاند.

 تحصیلات بیشتر در افزایش مهار عواطف، از جمله خشم مؤثر است. یکی از آثار تحصیلات بالا، کسب مهارت‌های اجتماعی است که موجب آگاهی از شیوة ارتباط مناسب و سازگاری بیشتر در خانواده و جلوگیری از بروز خشونت در محیط خانه است.

 افزایش تحصیلات زن، زمینه‌ای برای آگاهی بیشتر وی از حقوق خویش است همین مسئله موجب می‌شود که شوهر وی نتواند با او هر برخوردی بکند و به‌گونه‌ای از تهدید، تحقیر و آسیب جسمانی مرد علیه زن جلو‌گیری می‌کند.

گاه تحصیلات بالاتر زن موجب می‌شود، که بر مرد احساس برتری کند و واکنش‌ها و رفتارهایی را بروز دهد که زمینة خشونت شوهر را به وی فراهم می‌کند.

6. ضعف اخلاقی

 ملایمت و حسن خلق، انسان را از بسیاری رفتارهای نامناسب از جمله خشونت باز‌می‌دارد.

 تکبر و خود‌خواهی در برخی افراد موجب می‌شود که تنها به خود و نیازهایشان توجه داشته باشند و با هرچه خلاف میلشان بود، به رویارویی بر‌خیزند.

 تکبر و خود‌خواهی، انسان را از درک و همدلی با دیگران بازمی‌دارد.

 تندی و عصبانیت موجب می‌شود که فرد با کوچک‌ترین عاملی به خشونت علیه دیگران دست بزند.

 بخل، زمینة بسیاری از سخت‌گیری‌ها و خشونت در خانواده را فراهم می‌کند.

مهارنکردن عواطف و خشم، دلیل بسیاری از خشونت‌ها با زنان در خانواده است.

 افرادی که از رحم و عطوفت بی‌بهره‌اند و قلبی قسی دارند، به‌راحتی با نزدیک‌ترین افرادشان خشونت می‌ورزند.

 

زنان/گردآوری :گروه خانواده خوشبخت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/blest_family.html




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 95/9/23 توسط fatemeh ghodrati

علل خشونت در خانواده چیست ؟گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما

 تحقیقات نشان داده است که در جوامع بدوی یا در جوامعی که قوانین عرفی آن حول محور ” زور” مستقر شده و منطق در آن کاربرد کمتری دارد ، تنبیه سخت‌ترین و کم هزینه‌ترین و در عین حال هم بدترین واکنش موجود است

به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از ”ایرنا ”، “خشونت” و “تنبیه” در خانواده گاهی تبلور ترس و دلهره است زیرا فرزندانی که از کودکی فقط آموخته‌اند که به همه درخواستهای موجود پاسخ “آری” بدهند و اگر “نه” بگویند در معرض تنبیه قرار می‌گیرند، در بزرگسالی احتمال آنکه هرگاه “نه” می‌شنوند ،از ابزار خشونت استفاده کنند بیشتر است ، همانطور که فرزندان خانواده‌های پدرسالار، غالبا یا خشونتگرا هستند و یا از افسردگی رنج می‌برند

اگر می‌خواهیم جهانی صلح آمیز داشته باشیم باید در قدم نخست، با روش های خشونت آمیز در خانواده مبارزه کنیم ، زیرا امروزه متداولترین خشونت موجود در سطح جوامع انسانی ، خشونت در خانواده است

پدیده خشونت خانگی در کشور ما در قیاس با پاره‌ای از کشورها کمتر رخ می دهد اما به هر حال واقعیت تلخی است که وجود دارد و عواملی نظیر بی پناهی اعضای آزار دیده ، ترس و شرم اعضای خانواده در بیان آزار، کاستی های قانونی ، بی‌توجهی نهادهای حمایتی و هزاران عامل دیگر در گسترش این امر دخیل است.

این امر ضروری به نظر می‌رسد که با یک عزم ملی ، علل گرایش به خشونت توسط کارشناسان بررسی شده و روشهای درمانی متناسب با آن به افکار عمومی ارائه شود 

در این خصوص یک فوق تخصص روانکاوی با بررسی علل روانشناختی گرایش به خشونت اظهار داشت: گاهی خشونت توسط فرهنگ ، تایید و یا تشویق می‌شود و حتی توسط خانواده به رسمیت شناخته شده و یک رفتار نرمال تلقی می‌شود

دکتر”تورج مرادی” افزود: روانکاوان معتقدند هنگامی که نمی‌توانیم حرفمان را به کرسی بنشانیم توسط خشونت آن را اعمال می‌کنیم و این به معنای آن است که کسی که اقتدار درونی‌اش از بین رفته یا کم رنگ شده است ناچار است توسط خشونت خواسته‌اش را محقق کند

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: وقتی احترام به‌خود را یاد نگرفته‌ایم و از کودکی با احساس تحقیر زندگی کرده‌ایم به دیگران نیز طبعا احترام نمی گذاریم و این بی‌احترامی را بر فردی که از خودمان ضعیف تر است مثل کودکمان اعمال می‌کنیم.

وی ادامه داد: این بی‌احترامی مثل یک عقده سرکوفته‌ی حل نشده در درون فرد باقی می‌ماند و هنگامی که فرد توسط عوامل بیرونی تحریک می‌شود آن را به شکل پرخاشگری و خشونت بیرون می‌ریزد

این محقق با اشاره به این که وقتی انسان قادر نباشد بر محیط کنترل داشته باشد این عدم کنترل را دلیل ضعف و ناتوانی خود تلقی می‌کند گفت: در چنین شرایطی فرد بیمار فکر می‌کند که دوست داشتنی نیست و غیرقابل احترام است و در چنین حالتی حتی احساس شرم نهفته در درون آدمی افزایش می‌یابد.

وی ادامه داد: در چنین شرایطی است که تخلیه کردن احساس شرم بوسیله کتک زدن و تحقیر کردن کسی که ما را خشمگین کرده‌است ،فوق‌العاده ارضاکننده و تخلیه‌کننده است لذا این تجربه به کرات تکرار می‌شود

مرادی تصریح کرد: هنگامی که کودک کتک می‌خورد به تنها چیزی که نمی اندیشد کار اشتباهی است که انجام داده است و اصلا به دلیلی که پدر و مادر به خاطر آن وی را کتک زده‌اند فکر نمی‌کند بلکه تنها چیزی که کودک در آن شرایط به آن می‌اندیشد آن است که مورد توهین و تحقیر قرار گرفته‌است.

وی خشونت اعمال شده توسط والدین را مهمترین عامل از بین رفتن اعتماد و صمیمیت در خانواده عنوان کرد

این متخصص، اضطراب ، ترس از جدایی ، شب ادراری و وجود علائم روان تنی را از جمله تاثیرات کوتاهمدت خشونت نسبت به کودکان دانست

وی تاکید کرد:آن چه اهمیت بیشتری دارد اثرات درازمدتخشونت بر کودک است ،اعتماد بنفس پایین و احساس شرم از مهمترین این تاثیرات است و چنین کودکی در بزرگسالی تبدیل به یک والد مهاجم، خشن و آزاردهنده شده و کودک خود را مورد آسیب قرار می‌دهد

در همین راستا دکتر”علی نجفی توانا” متخصص جرم شناسی گفت: خشونت یک نوع پاسخ اعتراض‌آمیز است که فرد نسبت به فشارهای درونی و بیرونی که به وی تحمیل شده‌است ، می‌دهد

وی افزود: فرد بوسیله اعمال خشونت ، واکنش قهرآمیز خود را به عوامل ناخوشایندی که وی را تحت فشار قرار داده‌اند، ارائه می‌کند

این استاد دانشگاه تصریح کرد: قربانیان خشونت نیز خودشان در اعمال خشونت نقش مهمی را ایفاء می‌کنند زیرا سکوت بزه‌دیدگان در مقابل خشونت موجب بروز مجدد آن خواهد شد

وی افزود: اگر در خانواده، گفتمان منطق حاکم باشد می‌توان بحرانهای گوناگون را مدیریت کرد اما هر جا که ما روشهای آموزشی، تربیتی ، علمی و ساز و کارهای منطقی برای مهار اختلافات خانوادگی نداشته باشیم خشونت تنها راه چاره تلقی می‌شود

نجفی‌توانا در خصوص شناخت علل اعمال خشونت در خانواده گفت: علل اجتماعی ، فرهنگی و روانی از جمله مهمترین علل ایجاد خشونت است ، مشاهده فیلمهای سراسر خشونت به کودکانمان می‌آموزد که می‌توان از طریق اعمال این رفتار های خشونت‌آمیز به مقصود رسید.

وی بیان داشت: گاهی خشونت می‌تواند علل روانی داشته باشد و نشانگر ترس و دلهره فرد از یک عامل بیرونی باشد زیرا بسیاری مواقع شخص به علت ترس و دلهره از یک عامل دیگر دست به خشونت می‌زند

این جرم شناس ، استرس ، دلواپسی ، نگرانی و افسردگی را از نتایج اعمال خشونت عنوان کرد و افزود: هر چه درجه جامعه پذیر شدن افراد بیشتر باشد به همان نسبت نیز نظم ، قانون پذیری و خشونت گریزی بیشتر می‌شود.

وی یادآور شد: خشونت معمولا وقتی میان افراد ابراز می‌شود که فرد تهدیدی را احساس می‌کند و در پاسخ به آن احساس تهدید ، رفتار پرخاشگرانه از خود بروز می‌دهد

وی درپاسخ به‌این سوال که”چه خانواده‌هایی مستعد بروز رفتار پرخاشگرانه در کودک هستند؟” گفت: شیوع تعارض خانوادگی ، عدم صمیمیت مابین پدر و مادر ، زد و خورد ، خانواده از هم گسیخته ، طلاق و فرزندانی که توسط تک والد نگهداری می‌شوند ، می‌توانند فضا را برای پرخاشگری کودکان فراهم کنند.

وی همچنین وجود پدر و مادرانی که دچار بیماری بوده و یا به‌مصرف مواد مخدر یا الکل مبتلا هستند و یا مشکلات شخصیتی دارند را از جمله عوامل ایجاد رفتار پرخاشگرانه در کودک عنوان کرد

نجفی توانا به این نکته اشاره کرد که کودک بیشترین آموزه‌های خود را نه از طریق توصیه‌های کلامی بلکه از طریق مشاهداتش بدست می‌آورد و الگو می گیرد

این جرم شناس افزود: کودک از والدینش می‌آموزد که چگونه رفتار کند، پدر و مادری که خودشان درگیر پرخاشگری کلامی هستند به کودکشان این پیام را منتقل می‌کنند که” اگر کسی کاری انجام داد که خوشایند تو نبود می‌توانی بر سر او داد زده یا به او ضربه بزنی !”

وی در پایان یادآور شد: ما معمولا کودکمان را وقتی تنبیه می‌کنیم که کاری مخالف میل ما انجام داده است ، ما از کار او خوشحال نیستیم و به او این پیام را می‌دهیم که اگر از کسی خوشحال نبودی می‌توانی او را بزنی و کودک پیام ما را دریافت کرده و تقلید می‌کند.

منبع:سایت پزشکان بدون مرز




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 95/9/23 توسط fatemeh ghodrati

خشونت در خانواده گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما

 

خانواده اساسی ترین نهادی است که به اعضای خود احساس امنیت و آرامش می دهد و مهمترین فضای ارضای نیازهای طبیعی و جنسی انسانها است. این نهاد طی هزاران سال پایدارترین و مؤثرترین وسیله حفظ ویژگی های فرهنگی و عامل انتقال آنها به نسل های بعدی بوده است. اما وجود خشونت در خانواده اضطراب و ناامنی را گسترش می دهد که پیامد آن بیماریهای روان تنی، گسترش پدیده قتلهای خانوادگی، همسرکشی و کودک آزاری است. کارشناسان اجتماعی معتقدند خشونت در خانواده ، نشان رشد خشونت در سطح جامعه است.
صفحات حوادث روزنامه ها، هفته نامه ها و اخبار رادیو و تلویزیون منعکس کننده صور مختلف پرخاشگری و خشونت هستند که بیشترین مخاطب را نیز دارند .
این گونه رفتارها چنان روبه رشد است که گویی در جان جامعه جای گرفته و بخشی از رفتارهای معمولی افراد شده است. هر روز با انواع خشونت و پرخاشگری از قبیل قتل های خانوادگی، آدم ربایی، نوزاد دزدی، نزاعهای خیابانی و ... مواجه هستیم. در این مقاله سعی شده به سؤالاتی از این قبیل پاسخ داده شود.
این که واقعاً خشونت و پرخاشگری چه مفهومی دارد؟ انواع آن کدام است؟ به چه علت یا عللی از افراد در جامعه سر می زند؟ خشونت با انسان متولد می شود یا معلول محیط و یادگیری های اجتماعی است؟
? تعریف خشونت
معمولاً خشونت با مفهوم پرخاشگری به کار برده می شود و در تعریف پرخاشگری آمده است اعمال خصمانه ای که از روی عمد صورت می گیرد و به افراد و اشیاء آسیب می رساند. در تعریفی دیگر خشونت پدیده جدیدی نیست اما به علت بعد گسترده آن به تازگی مورد بررسی قرار گرفته است و این بررسی ها نشان داده که خشونت در درون خانواده از دو جهت تأثیرگذار است: شخصی و اجتماعی. در جنبه شخصی، قربانی خشونت آسیب بدنی می بیند، تحقیر می شود. شخص خشونت دیده اگر کودک باشد، تا آخر عمر بقایای آثار خشونت با او همراه است.
از بعد اجتماعی نیز خشونتهای خانوادگی نوعی بی اعتمادی نسبت به افراد به وجود می آورد. به طور کلی خشونت پدیده ای است که به مذهب ، به طبقه اجتماعی و سطح سواد کمتر ارتباط دارد. تظاهرات خشونتی با شرایط اجتماعی که روز به روز رو به خشونت می رود، نمود پیدا می کند.
آسیب شناسان و جامعه شناسان اجتماعی عمده اختلافات خانوادگی را حول محور مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ناموسی تقسیم می کنند.
? اختلافات
اختلافات ناموسی نشأت گرفته از خشونتهای خانوادگی در جوامع شرقی و سنتی از لحاظ فرهنگی نمود بیشتری دارد. به طوری که دلایل عمده قتلهای ناموسی را تعصب، انگیزه انتقام شخصی، حسادت، شکاک بودن، ذهنیت بسته، وجود شخص ثالث، رهایی از دست شریک زندگی که حکم مانع را دارد و از بین رفتن آبرو تشکیل می دهد. ناگفته نماند که اختلافات ناموسی که منجر به قتل می گردد بیشتر توسط مردان صورت می گیرد، در مورد زنان کمتر دیده شده زنی به تنهایی و بدون همکاری شخصی دیگر اقدام به قتل کرده باشد.
در بسیاری از مواقع، موانع حقوقی مثل عدم جدایی زن از مرد، سپردن حضانت فرزندان به مرد، اخلاق بد شوهر و ... از عواملی است که زن را به سوی ارتکاب جرم سوق می دهد.
دکتر شهلا اعزازی، معتقد است که زنان بسیار متحمل هستند و بسیاری از آنان خشونت پذیرند. چون در جامعه پذیری طولانی خودشان خشونت نسبت به مادر و ... را دیده اند. ولی وقتی حامی پیدا کنند اعم از پدر، برادر یا مردی دیگر مرتکب اعمالی می شوند که منجر به حق خواهی آنها می گردد. چون به صورت هنجار یا ناهنجار(قتل، طلاق) این امر نشانگر آن است که زن واقعاً به پشتیبانی قانونی، اجتماعی و حقوقی... نیاز دارد. به طوری که اگر این کمک به جای یک فرد از طرف اجتماع باشد، زندگی زیبایی به او هدیه می شود ، شهلا اعزازی معتقد است وجود مکانهای امن برای زنان تحت ستم از بسیاری عواقب وخیم خشونتهای خانوادگی جلوگیری می کند.
? خشونت و هزاره سوم
افکار عمومی باید بپذیرند که در قرن 21 دیگر خشونت جایز نیست و بشر به مرحله ای از تکامل و پیشرفت رسیده که این پیشرفتها جهانی شده است. به طوری که امروزه در جامعه به جایی رسیده ایم که دولتها در واقع دولتهای زورگو نیستند. دولتهای رفاه اجتماعی و مردم سالارند.
دولت امروز خود را موظف کرده که از حقوق شهروندان دفاع کند. در محیط خانوادگی نیز دیگر نمی توان گفت «چهار دیواری اختیاری» و خانواده محیطی است خصوصی و هیچ کس حق دخالت ندارد زیرا یک تعامل میان دولت و مردم به وجود آمده است.
مدرسه رفتن و واکسن زدن به بچه ها، کنترل تعداد فرزندان و ... باید بپذیریم که خشونت در خانواده یک مسأله خصوصی نیست. وقتی پدر یا مادری فرزندش را کتک می زند اثرات سوء این حرکت در نسل بعد باقی می ماند و مسأله گردش خشونت مطرح می شود. چه کودک خود قربانی پرخاشگری و خشونت باشد و چه شاهد خشونت به سایر افراد خانواده. این گردش خشونت از نسلی به نسل دیگر ادامه خواهد داشت و به این ترتیب پایانی برای خشونت وجود ندارد. برای جلوگیری از خشونت در هزاره سوم به یک عامل قدرتمند به عنوان دولت قانونمند نیاز است که در یک محدوده خصوصی که خانواده است برای جلوگیری از تبعات ویرانگر خشونت دخالت کند.
? اختلافات خانوادگی
فقر فرهنگی یکی از عواملی است که خانواده و اعضای آن را تهدید می کند. آگاهی نداشتن از قوانین و حقوق رایج جامعه که منجر به این می شود فرد دست به عملی زند و تصور کند که می تواند از آن رهایی یابد. اگر چه بعضاً افرادی نیز یافت می شوند که علی رغم آگاه بودن از نتیجه اعمالشان به خاطر جهالت و فقر فرهنگی مرتکب اعمال خلاف می شوند.
«مانع شوهرم بود. 15 سال اعتیادش جانم را به لبم رسانده بود. قرار گذاشتیم بکشیمش و بعد برویم خارج. اما حالا... در انتظار قصاص هستم.»
گذار از سنت به مدرنیته همیشه عواقب و تبعات خودش را دارد. عواقبی که با ناهنجاری های اجتماعی نمود پیدا می کند و شاید از بستر خانواده شروع و تا آنجا پیش رود که همه مرزها را در هم شکند و نهاد خانواده را نیز به زیر سؤال برد.
«اختلاف فرهنگی داشتیم. حرف هم را نمی فهمیدیم. با زن دیگری آشنا شدم خیلی خوب مرا می فهمید. نمی توانستم با او ازدواج کنم. مخارج دو خانواده را هم نداشتم. نقشه کشیدم که زنم را به ساختمان بلندی ببرم و بگویم که اینجا را می پسندی برایت اجاره کنم؟ همانطور که کنارش راه می رفتم. هولش دادم. افتاد پایین روی ایوان طبقه پایینی ولی نمرد ؛از دستم شکایت کرد و... »
? اختلافات اقتصادی
با نگاهی به پرونده های خشونتهای خانوادگی می توان یک نقطه مشترک را مشاهده کرد. عامل اقتصادی که در حال حاضر از علل مهم خشونت و پرخاشگری در خانواده است. والدین که برای تأمین مخارج خود بعضا در دو شیفت کار می کنند و هرگز نمی توانند آرام و خونسرد، مهربان و صمیمی باشند و کارشناسان مسائل اجتماعی بیکاری را نیز جز اولین و مهمترین آسیبهای اجتماعی کشور عنوان می کنند که خود عامل اصلی پرخاشگری نیز محسوب می شود.
«یاز اداره که می آمدم با ماشینم مسافرکشی می کردم. زنم با قرص اعصاب زندگی می کرد. چون هر روز با صاحب خانه وهزاران گیر و گرفتاری روبرو بود. یه شب که بچه سه ماهه خیلی گریه کرد و نتونستم آرامش کنم و مادرش هم که بیدار نشد عصبی شدم، متکا را گذاشتم روی صورت بچه و نگه داشتم. دیگه گریه نکرد. »
از آنجایی که ریشه همه آسیبهای اجتماعی را باید در خانواده جست وجو کرد با نگاهی به پرونده های خشونت خانوادگی می توان به یک نقطه مشترک رسید. نقطه ای که از زبان بیشتر متهمان (عاملان خشونت) شنیده می شود.
? اختلافات اجتماعی
خانواده، جامعه و فرد یک مثلث را تشکیل می دهند که اختلالات رفتاری در بین هر کدام از ضلعها سبب ایجاد مشکلات متعدد می شود. در هر حال نباید از نظر دور داشت که« اعتیاد »یکی از عوامل خشونت زا در بستر خانواده است. بطوری که موادمخدر جزو شایعترین ناهنجاریها محسوب می شود. فرد معتاد به ندرت می تواند پیوندهای مستحکم عاطفی، وفاداری و تعهد داشته باشد و ارتکاب جرایم معتادان به علت ضعف روابط انسانی هر روز بیشتر می شود و امنیت خانواده و جامعه را به خطر می اندازد.«پسری مادرش را به علت ندادن پول برای خرید مواد کشت .»
خشونتهای خانوادگی نوعی بی اعتمادی نسب به افراد در انسان به وجود می آورد و فرد پرخاشگر و خشن هرگز نمی تواند مورد اعتماد جامعه باشد. در بسیاری از موارد نیز کسی که در کاری شکست می خورد و یا به اصطلاح سرخورده می شود و یا در محل کار خود توبیخ می شود نمی تواند به خاستگاه ناکامی و شکست خود پرخاشگری کرده و خشونت روا بدارد، از این رو خشونت را به اطرافیان خود روا می دارد.
به تعریفی دیگر پرخاشگری و خشونت با ناکامی جابه جا می شود و شخص به جای علت واقعی و خاستگاه اصلی به خاستگاه دیگری حمله ور می شود.
? عوامل محیطی خشونت
بسیاری از محققان الگوهای خانوادگی نادرست و گسستگی خانوادگی به علت طلاق یا مرگ یکی از والدین و حتی تعارض والدین را عامل اصلی خشونت می دانند. تحقیقات نشان می دهد که در صورت مرگ پدر در سنین کودکی و به عنوان الگوی همانندسازی برای پسران، میزان پرخاشگری و خشونت در این افراد در حد بالایی افزایش می یابد. بطوری که آمار می گوید: 75 درصد پسران پرخاشگر و خشن از وجود پدر محروم بوده یا الگوی فردی برای یادگیری نداشته اند. همچنین طرد با روشهای انضباطی غلط نیز در افزایش خشونت نقش مؤثری داشته اند، وجود پدر الکلی، معتاد یا دارای رفتار ضداجتماعی یا نوروتیک از عوامل اصلی آن به شمار آمده اند. همچنین مورد آزار و اذیت جنسی و جسمی، آزار و تنبه بدنی کودک، خشونت والدین، پایین بودن سطح سواد خانواده و وضعیت اقتصادی در بروز خشونت تا حد بسیار بالایی تأثیر دارد.
? نظریه هایی درباره خشونت
اریک فروم معتقد است که انسان دارای نوعی از پرخاشگری بالقوه و ذاتی است که اساساً در پاسخ به تهدید علایق حیاتی او به طور اعم بروز می کند. این خشونت برای حفظ زیست، دفاعی ضروری است ولی نوع دیگر آن غریزی نیست بلکه تحت تاثیر یادگیری و محیط فرهنگی و اجتماعی انسان است.
فلاسفه و دانشمندان هر یک به فراخور دیدگاه خود انسان را تعریف کرده اند . براساس این تعاریف؛ یکی از ویژگیهای او را در نظر گرفته اند مانند تفکر، نطق، اجتماعی بودن، خنده و... در یکی از تعاریف، الیوت ارنسون می گوید: انسان، حیوان پرخاشگر و ستیزه جوست. با این تعریف این سؤال مطرح می شود آیا واقعا ًپرخاشگری در انسان فطری است و در ذات او موجود است؟ یادگیری تا چه حد در پرخاشگری مؤثر است؟
ژان ژاک روسو می گوید: انسان در محیط طبیعی، موجودی مهربان، شاد و خوب است. قیود اجتماعی او را مجبور به پرخاشگری و فساد می کند این نظریه و نمونه های دیگر به جنبه اکتسابی یادگیری پرخاشگری تأکید دارند همچنانکه فرزند خانواده خشن هرگز مهربان و صبور نخواهد بود.
«حسن هرگز نمی توانست با فرزندش با مهربانی رفتار کند تمام وظایف خود را انجام می داد ولی توأم با خشونت و پرخاشگری. بررسی زندگی دوران کودکی حسن نشان می دهد که او نزد نامادری خشن پرورش یافته و هرگز جز پرخاشگری رفتاری دیگر را نیاموخته است. »
بسیاری از اندیشمندان از جمله پروفسور عدل معتقد بوده اند که انسان در محیط طبیعی خشن و بی رحم است و تنها برقراری نظم و تربیت در جامعه می تواند او را مهار کند و یا سبب تصعید غرایز طبیعی پرخاشگرانه او بشود.نوربرت الیاس، جامعه شناس آلمانی در کتاب فرآیند تمدن (1939) چنین بیان می کند که در تمدنهای ابتدایی بشری، استفاده از زور و اجبار عاملی بود که افراد در جامعه را مجبور به قبول حقوق و حد و مرز زندگی دیگران می کرد. این تعریف از متدین بودن را می توان تا حد قابل قبولی به مفهوم«تقوا » منطبق دانست که در ادیان الهی نسبت به آن تأکید بسیار شده است. نتیجه اینکه متدین بودن و تقوا داشتن عامل مهمی در رعایت حقوق، مدارا و پرهیز از رفتار خشونت آمیز با دیگران است. واقعیت نیز چنین است که شخص هنگامی از روشهای خشونت گرایانه استفاده می کند که نتوانسته باشد دیگران را تحمل کند و در مواجه شدن با دیگران برای رعایت و تحمل دیگری، ترمزهای درونش عمل نکنند.
نوربرت الیاس معتقد است که خشونت پدیده ای است که در فرآیند اجتماعی شدن آموخته می شود و از آنجایی که عدم خشونت ورزی به سطح تمدن جامعه و رشد فرهنگ احترام به شخصیت و عقاید دیگران و روشهای زندگی و شیوه های رفتاری دیگری و شکل گیری فرهنگ دموکراسی در جامعه مربوط است به نظر می رسد که محو خشونت ممکن نیست مگر آنکه در همه نهادهای رسمی و غیررسمی (مانند مدرسه و خانواده) خرد و کلان جامعه تغییر و تحولی بنیادین و مستمر و پایدار صورت گیرد، تنها در این صورت فرهنگ خشونت ورزی جای خود را به مدارای اجتماعی خواهد سپرد.
? خشونت در تلویزیون
?? از آنجایی که تلویزیون به عنوان تنها سرگرمی در دسترس خانواده ها همواره حضور دارد شایسته است که خانواده ها نکته های زیر را رعایت نمایند:
? برنامه های مشخصی را تعقیب کنند که عاری از خشونت باشد.
? برای جایگزینی تلویزیون از وسایل مورد علاقه کودکان مثل پازل، بازیهای فکری، مداد شمعی، مداد رنگی، کاغذ، کتاب و مجلات استفاده نمایند.
? تمام رسانه های حاوی خشونت را نفی نموده و این اصل را به عنوان قانون خانوادگی بپذیرند که در خانه جایی برای خشونت وجود ندارد چه در فیلم های ویدئویی، چه در بازیهای کامپیوتری، برای فعالیتهای روزانه برنامه ریزی کرده و کودکان را به انجام فعالیتهای دیگر تشویق کنند و به گروههای مخالف نمایش خشونت در تلویزیون بپیوندند. چون امروزه استفاده از شیوه های خشونت آمیز در رسانه های گروهی به امری بدیهی تبدیل شده و خشونت عریان از طریق تلویزیون، سینما و رایانه به نمایش گذاشته می شود به طوری که در بازیهای رایانه ای، فرد به تعداد آدمهایی که به قتل می رساند امتیاز کسب می کند. این خود باعث نهادینه شدن خشونت در نظام شخصیتی- رفتاری افراد می شود.
? خشونت علیه زنان
یکی از بارزترین خشونتها در جامعه امروزی، خشونت علیه زنان است به طوری که یافته های مطالعاتی حاکی از آن است که در ایران نیز مانند سایر جوامع جهان خشونت علیه زنان مشکل آفرین شده است. زنانی که در معرض خشونت قرار می گیرند انواع شکلهای سوء رفتار را در زندگی فردی و اجتماعی خود تحمل می کنند.
بارداری، تحصیلات عالیه و دسترسی به منابع مالی و استقلال اقتصادی و کسب درآمد، زنان را در مقابل سوء رفتار و خشونت حفاظت نمی کند. حتی در مواردی، زنان تحصیل کرده و دارای استقلال اقتصادی بهای بیشتری بابت خشونت می پردازند که از نظرها پنهان است. با وجود این یافته های مطالعاتی، هنوز تعریف مانع و جامعی از خشونت علیه زنان به دست نیامده است. آیا خشونت در کتک خوردن خلاصه می شود؟ و یا زن آزاری از موارد شناخته شده خشونت در خانواده محسوب می شود. پزشکی قانونی از جمله مراجع مهمی است که روزانه با شکایت زنانی که از ایراد ضرب و جرح توسط شوهرانشان شاکی هستند مواجه می باشد. در شرح حالی که پزشکان قانونی در بدو معاینه از قربانیان زن آزاری می گیرند این نتیجه به دست آمده است که مردهای همسر آزار غالباً افرادی با شخصیت پرخاشگر هستند در حالی که تعدادی از آنها به هنگام ابتلا به بیماری روانی معمولاً از نوع افسردگی اقدام به کتک زدن همسر خود می کنند و سایر خصوصیات چنین مردانی عبارت است از حسادت بیمارگونه و افراط در میگساری ،همچنین این افراد در کودکی، خشونت های خانوادگی را تجربه کرده اند.
? خشونت علیه کودکان
خشونت متقابل والدین نسبت به یکدیگر گاهی اوقات به رفتار با فرزندان نیز تعمیم داده می شود و آنها قربانی روابط خشونت و فضای خشونت آمیز در محیط خانواده می شوند. به هر حال خشونت، خشونت می آفریند و در یک رابطه متقابل، ابعاد و اشکال پیچیده تری می یابد. کودکانی که در چنین محیط خانوادگی رشد می کنند و شخصیتشان شکل می گیرد، خشونت را می آموزند. آنها یاد می گیرند که هر گاه با رفتار و گفتار کسی مخالف باشند، او را مورد تهدید قرار دهند، یا او را به زور وادار به انجام عملی کنند و یا حتی با او برخوردی فیزیکی صورت دهند. ناراحتی و نارضایتی از دیگری معمولاً با این نمادها ابراز می شود.
کودکی که رفتار خشونت آمیز را در چنین خانواده ای که مدارا و تحمل دیگری در آن معنایی ندارد، می آموزد و در مراحل بعدی زندگی خود آن را به کوچه می کشاند. خشونت در نظام ذهنی و شخصیتی او تبدیل به امری مشروع می شود. او می آموزد که هرگاه حق را به جانب او ندهند، به دیگران پرخاش و حمله کند و اگر نظر او را نپذیرند حتی دیگران را مورد ضرب و شتم قرار دهد. در دومین مرحله، کودک وارد مدرسه می شود. در این محیط، اشکال دیگری از خشونت را مشاهده و تجربه می کند که انجام ندادن تکالیف منجر به تنبیه او می شود و شخصیت او در هنگام تنبیه آسیب می بیند و در یک رابطه متقابل مترصد فرصت می ماند تا خشونتی را که نسبت به او روا داشته شده را علیه دیگری به کار گیرد.
? خشونت در تقسیم بندی اجتماعی
هر گاه در جامعه یک گروه از گروه دیگر متمایز و تفکیک شود فاصله اجتماعی رخ می دهد و این امر عواقب دیگری با خود به همراه می آورد. افرادی که خود را در گروه خودی قرار می دهند اعمال خشونت را در مورد گروه بیرونی امری مشروع و طبیعی تلقی می نمایند و نسبت به سایرین، خود را محق می دانند همانند تماشاگران تیم فوتبال که هر کدام گروه خود را خودی و گروه دیگری را بیرونی می خوانند. عواقب چنین تقسیم بندی را بارها بین تماشاگران شاهد بوده ایم. برخوردهای خشونت آمیز حتی در بیرون از زمین فوتبال، خرد کردن شیشه اتومبیل ها، پاره کردن روکش صندلی ها به طوری که درگیری دو گروه فوتبال، کشته نیز بر جای نهاده است.
به طور کلی در جوامع توسعه نیافته از لحاظ سیاسی این معضل خود را بیشتر نشان می دهد. در جوامعی که فرهنگ گفت و شنود و بحث دو طرفه و تبادل نظر دموکراتیک وجود نداشته و یا قوت ندارد، روابط نابرابر قدرت نیز عامل اعمال خشونت از جانب اشخاص دارای قدرت بیشتر نسبت به اشخاص دارای قدرت کمتر روا می شود و نارضایتی گروه مقابل نیز از طریق رفتار خشونت آمیز ابراز می گردد.
?? پیشنهاد
? پیشنهادهای ذیل راهکارهایی عملی را ارائه می دهند که می توان در مورد آنها برنامه ریزی کرد:
? به پزشکان، پرستاران، نیروی انتظامی و مدیران مدارس اختیار داده شود که در موارد مشاهده کودکان تحت خشونت واقع شده گزارش بدهند و نیروی کافی نیز برای پیگیری وجود داشته باشد.
? فرهنگ سازی از طریق رسانه های گروهی، بالا بردن سطح آگاهی مردم از حقوق جزایی و آشنا کردن آنان از عواقب عملشان می تواند راه حلی برای جلوگیری از ارتکاب جرم باشد.
? کنترل بر رسانه های اجتماعی تا آنجا که به کارگیری خشونت را به حداقل برسانند.
? برای محو خشونت در همه نهادهای رسمی و غیررسمی تغییر و تحولی بنیادین و مستمر و پایدار صورت گیرد.
? تبدیل فرهنگ خشونت به مدارای اجتماعی.
? آگاه سازی جامعه از عواقب رفتار خشونت آمیز.
? عاری سازی جامعه از کینه و نفرت و جایگزینی عطوفت و مهربانی.
? سخن آخر
اگر خیلی زود فکری به حال خشونت نکنیم، با معضل وحشتناکی روبه رو خواهیم شد. اگر می خواهیم کاری بکنیم باید سرمایه گذاری و برنامه ریزی کنیم. اگر امروز شروع کنیم شاید 10 سال آینده اولین نمودهای آن را ببینیم. امروز خانواده ها به جای این که محل امن باشند محل خشونت گردیده و این معضل به طور جدی وجود دارد. ساده ترین راه این است که فرد فرد اعضای جامعه خود را در مقابل این که کسی تحت خشونت است مسئول بدانند.

 

* منابع
- همشهری شماره 2905 ، جامعه شناسی خشونت اثر دکتر بهروز مرادی.
- فرقانی رئیسی، شهلا، شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان، نشر معاونت آموزش و پرورش.
- آزاد ارمکی، تقی و بهار مهری، بررسی مسائل اجتماعی، نشر جهاد سال 77.
- ماکارنکو. آ ،راه زندگی ترجمه محمد یونیده انتشارات نگاه.

 




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 95/9/23 توسط fatemeh ghodrati
<      1   2   3      
درباره وبلاگ
bahar 20


میهن بلاگ - آریان پی سی | پنجه - سقف کاذب کناف - دکتر پوست - کاشت مو - ناباروری - لباس - سرامیک - ســـه صفر هشتاد